چگونگی تهیهٔ گل سفالگری

خاک مورد نیاز ساخت سفالینه‌ها را از زمینهای اطراف لالجین و روستای دستجرد تهیه کرده، با کامیون به کارگاه‌های سفالگری یا محلهای مخصوص ساخت گل منتقل می‌کنند. قبلاً خاک سفال را با گاری یا الاغ به کارگاه‌های سفالگری حمل می‌کردند و در ازای آن فقط چند ریال به گاریچی یا مالداران می‌پرداختند.[۱] این خاک را که به صورت کلوخهای بزرگ و کوچک است، با وسایل مخصوص برقی یا به صورت ابتدایی با تخماق چوبی می‌کوبند و پس از آنکه ریز شد، داخل تغارهای بزرگ آهنین یا بشکهٔ معمولی با آب مخلوط می‌کنند و با بیلی آن را به هم می‌زنند تا به صورت دو غاب گل یا «لُوا» در آید. و پس از آن دوغاب گل را از الک - که در گوشهٔ حوضی به عمق تقریبی 30 سانتیمتر قرار می‌گیرد -می‌گذرانند تا خاشاک و سنگ‌ریزه‌ها را از آن جدا کنند. وقتی حوض پر شد، چند روز آن را به همان حال رها می‌کنند تا اندکی سفت شود. سپس با چوبی بلند خطوطی متقاطع (شطرنجی) به عمق چند سانتیمتر بر روی گل ایجاد می‌کنند. چندی بعد گل داخل حوض از محل ترسیم خطوط، ترک می‌خورد و به شکل خشتهایی ضخیم درمی‌آید. این خشتها را به داخل کارگاه حمل کرده، در اطاقی به نام «تُرپاقْدان» (خاکدان) انبار می‌کنند.

قسمتی از خاک کوبیده را نیز جهت پاشیدن به زیر گل (به هنگام ورز دادن با پا یا دست) غربال کرده، در خاکدان کارگاه انبار می‌کنند.

 

یک یا دو نفر گل را (با سیم یا داس) در تکه‌هایی نسبتاً بزرگ (لپه)از تودهٔ گلِ انبارشده، جدا می‌کنند و نخست با پا آن را ورز می‌دهند. هر بار آن را نخست پهن کرده با کنارهٔ کف پا لگد می‌کنند و سپس آن را جمع کرده دوباره به همین ترتیب ورز می‌دهند. این کار تا زمانی که گل کاملاً آماده شود، تکرار می‌گردد و ممکن است تا هفت یا هشت بار انجام گیرد. آنگاه لپه را به تکه‌های کوچک‌تر می‌برند و آن را با دست ورز می‌دهند و تقریباً به شکل کله‌قندهای کوچک درمی‌آورند. به این کله‌قندها اصطلاحاً چونه(گؤننه) می‌گویند. این گل برای ساخت سفال آمادهٔ است.

افزارهای سفالگری

۱- سنگ گل‌فشاری تخته‌سنگ همواری است به طول یک متر و عرض نیم متر که آن را به ترکی «پالچوق‌باسَن» می‌نامند. این تخته‌سنگ در دست راست سفالگر تعبیه شده‌است و برای ورز دادن گل با دست به کار می‌رود. به هنگام ورز دادن گل، هر چند گاه یک بار با کارتراش گل‌های آن را می‌تراشند.

۲- کارتراش کارتراش یا کَلتراش افزاری است برای تراشیدن گل چسبیده به سنگ گل‌فشاری یا زمین (به هنگام ورز دادن گل). این افزار دو تکه دارد:

الف - تیغه‌ای پهن و آهنی و راست گوشه و تخت به طول پانزده سانتیمتر و عرض ده سانتیمتر که از یک درازا در دسته چوبی کارتراش فرو برده شده‌است.

ب - دسته چوبی استوانه‌ای به طول بیست سانتیمتر و از یک سو درازا در میان شکافی به طول پانزده سانتیمتر دارد که تیغهٔ کارتراش در آن جای گرفته‌است.

۳- کاسهٔ لعابی: در سمت راست (یا چپ) سفالگر در گودال کوچکی در نزدیکی دستگاه یک کاسه لعابی را جای داده و در آن آب ریخته‌اند. سفالگر هنگام کار، با آب این کاسه دستهای خود را تر می‌کند تا گل به آن نچسبد و کار ساخت سفالینه به سهولت انجام پذیرد.

۴- سوزن «اینَه»: سوزنی است به درازای شش سانتیمتر با دسته‌ای کوتاه و چوبی به درازای چهار سانتیمتر که برای کارهایی همچون کم کردن گل، برش دادن و خط انداختن ظرف در حال ساخت به کار می‌رود.

۵- تیماج: پاره‌چرمی است راست گوشه به درازای ده سانتیمتر و پهنای دو سانتیمتر. سفالگر برای هموار کردن لبه سفالین آن را تا می‌کند و انگشت‌های شست و نشانی خود بر لبه سفالینه چنان نگاه می‌دارد که یک بخش آن در درون سفالینه و بخش دیگر در بیرون جای بگیرد. با چرخیدن دستها «تیماج» لبهٔ سفالینه را یکسان هموار می‌کند. امروزه از تیوب دوچرخه برای این کار استفاده می‌کنند.

۶- مُشْتَه: افزاری است مسی، نازک و تخت، به طول هشت سانتیمتر و پهنای آن (در پهن‌ترین بخش) پنج سانتیمتر است و آن را هنگام کار و چرخیدن دستگاه برای هموار شدن بیرون سفالینه -در جایی که خمیدگی دارد- نگاه می‌دارند.

۷- تراش: افزاری است آهنی و تخت به درازای پانزده سانتیمتر و عرض آن (در پهن‌ترین قسمت) سه سانتیمتر است (به شکل L ). این افزار را در تراش دادن قسمت تحتانی سفالینه به کار می‌برند.

۸- چرخ: دستگاهی است که از چند جزء تشکیل یافته و در یک محفظهٔ گلی - آجری (تقریباًبه شکل میزی که سه سوی آن بسته باشد ) جای دارد. جدیداً دستگاه چرخ از آهن ساخته می‌شود و قابلیت انتقال دارد.

سفالگر بر یک سه‌پایهٔ چوبی یا بر یک نشیمن گلی در پشت این محفظه می‌نشیند و گلی را که می‌خواهد از آن سفالینه بسازد، بر روی صفحهٔ چرخ می‌گذارد.

اجزاء چرخ سفالگری عبارت است از:

الف - یک صفحهٔ گرد از چوب گردو به کلفتی پنج سانتیمتر و قطر حدوداً بیست سانتیمتر که گل را برای ساختن سفالینه روی آن می‌گذارند. این صفحه را «چرخ باشی» (سر چرخ) می‌نامند.

ب - یک صفحهٔ گرد دیگر از چوب گردو به کلفتی هفت سانتیمتر و قطر حدوداً ۶۵ سانتیمتر که از میان آن یک چوب کلفت استوانه‌ای گذشته‌است این صفحه از سر چرخ حدود ۷۵ سانتیمتر فاصله دارد و سفالگر هنگام کار با یک پا به روی آن می‌زند و چرخ را به گردش در می‌آورد.

ج - یک چوب استوانه‌ای به کلفتی چهار و به طول چهل سانتیمتر که از میان صفحه زیرین می‌گذرد و بخش بزرگی از آن در بالای این صفحه و بخش کوچکی از آن در زیر این صفحه جای دارد.

از میان این چوب یک میله آهنی به شرح زیر می‌گذرد.

د - یک میلهٔ آهنی استوانه‌ای به طول یک متر که از میان چوب استوانه‌ای در «سرچرخ» فرو رفته و سر دیگر آن در یک بلبرینگ در درون زمین جای دارد.

ه - یک بلبرینگ که در زمین جای دارد و سر میله آهنی در آن می‌گردد. پیش از این بلبرینگ یک تکه چوب سخت بکار می‌بردند. درون این چوب را خالی می‌کردند و در آن روغن چراغ می‌ریختند تا میله آهنی به نرمی و آسانی بچرخد.

و - یک پاره چوب چهار بر و بلند که دو سر آن به دو دیواره محفطه گلی فرو رفته و از زیر سر چرخ می‌گذرد و میله آهنی در یک فرو رفتگی هلالی که در میان آن است می‌گردد. میان این چوب و سر چرخ و چوب استوانه‌ای (ج) اندکی فاصله‌است.

ز- پاره چوب چهار بر پهن و و کوتاهی که به میان چوب (و) در جایی که آن چوب فرو رفتگی دارد و میله آهنی از آن می‌گذرد کوبیده شده‌است. میل آهنی از میان چوبهای (و) و (ز) می‌گذرد.

پیوند دو صفحه گرد و میله‌های چوبی و آهنی چنان است که هرگاه یکی از آنها را به حرکت در آورند، تمام چرخ به حرکت درمی‌آید. حدوداً سه دهه قبل از این چرخ سفالگری با ضربه کف پای سفالگر به چرخش درمی‌آمد؛ اما امروزه با استفاده از دینامو و تسمه لاستیکی که رابط این دستگاه و صفحه آهنین است، چرخ را به چرخش درمی‌آورند.

۹- قالب: سفالی است گرد به اندازه «سر چرخ» ولی کمی نازک‌تر هنگام کار قالب را روی «سر چرخ» و گل سفالینه ساخته شد آن را با قالب از روی سر چرخ بر می‌دارند و کنار می‌گذارند. هر سفالگر قالب‌های فراوان دارد زیرا برای ساختن هر سفالینه یک قالب لازم است.

۱۰- زیر قالب (قالِبْ آلتی)

11- تخته: صفحه‌ای به ابعاد تقریبی ۳۰×۴۰ که از اتصال چند تخته ساخته شده، برای جابه جایی سفالینه‌ها به کار می‌رود.

نحوهٔ سفالگری

نخست سفالگر پشت دستگاه روی یک صندلی یا چهار پایه چوبی یا یک سکوی کوچک می‌نشیند و پای راست خود را بر صفحه زیرین چرخ می‌گذارد و با جنبشی چرخ را به گردش در می‌آورد. سپس یکی از چانه‌های کله قندی گل را بر قالبی که «روی سر چرخ» گذاشته شده‌است، می‌گذرد و دیوارهٔ آن را با انگشتان دو دست آهسته آهسته به سوی پایین می‌کشد و به روی قالب که با آب تر کرده‌است می‌چسباند. برای اینکه گل به قالب نچسبد پس از گذشتن آن کمی خاک نرم در میان رویه قالب می‌پاشد ولی بقیه رویه آن را با آب تر می‌کند. این خاک نرم نمی‌گذارد که گل به قالب بچسبد و اگر بچسبد پس از خشک شدن شدن ترک بر می‌دارد.

پس از آنچه در بالا یاد شد، سفالگر با بالا بردن دو دست خود درکنار دیواره گل، آن را هموار و کم کم گلهای زیادی را از آن جدا می‌کند و رفته رفته به شکلی که می‌خواهد در می‌آورد. برای خالی کردن درون گل و نازک کردن دیواره آن، شست دست چپ را در میان آن می‌گذارد و اندک اندک تا آنجا که می‌تواند فرو می‌برد. دست راست او همواره به دیواره گل است تا نریزد. پس از اینکه گل به شکل ظرفی که می‌خواهد در آمد آن را با «مُشْتَه» هموار می‌کند و گلهای زیادی را در لبه ظرف گرد آمده‌است با سوزن می‌گیرد و لبه ظرف را با «تیماج» به شرحی که پیش از این یاد شد هموار می‌کند. دراین هنگام کار ساختمان ظرف، در یک مرحله به پایان رسیده‌است. آن را با قالب از روی چرخ بر می‌دارد و در جایگاه سر پوشیده‌ای که چند هواکش درسقف دارد و در جایگاه سر پوشیده‌ای که چند هواکش درسقف دارد می‌چیند. سفالینه دوازده ساعت در آنجا می‌ماند تا اندکی خشک شود و پس از آن و با افزارهایی که در بالا یاد شد می‌تراشد و نقشهایی در آن پدید می‌آورد.

پس از تراش، ظرف را یک شبانه روز در جایی از کارگاه که آفتاب نمی‌تابد می‌گذارند تا نترکد و سپس آن را برای خشک شدن، در آفتاب می‌گذارند و پس از آنکه خشک شد به کوره می‌برند و برای پختن در کوره می‌چینند، پس از پختن، سفالینه را لعابکاری می‌کنندو دوباره به کوره می‌برند تا لعاب آن بپزد.

کورهٔ سفالگری

کوره‌های سفالگری از آجر ساخته شده، از دو قسمت تشکیل می‌شود: قسمت پایین (تنوره) محل قرار گرفتن مشعل بزرگ آهنی است و قسمت فوقانی محل چیده شدن ظروف سفالی است و معمولاً دارای چند ردیف طاقچه‌است. در برخی از کوره‌ها به جای این طاقچه‌ها، از تیغه‌های سفالین کمک گرفته می‌شود که به داخل شیارهای موجود در دیوار کوره فرو برده شده‌است. ظروف بر روی این طاقچه‌ها یا تیغه‌ها چیده می‌شوند تا آمادهٔ پختن گردند.

پختن سفالینه

پیش از آن که کوره را روشن کنند استاد در کوره می‌رود و شاگردان سفالینه‌های لعاب زده را یکی یکی به او می‌دهند و او آنها را روی طاقچه‌ها می‌چیند. استاد سفالینه‌ها را چنان می‌چیند که آنهائی را رنگ مشگی دارند به آتش نزدیک تر و آنهایی که رنگ زرد خورده‌اند از آتش دور تر باشد و نیز دقت می‌کنند که سفالینه‌ها از هم فاصله‌ای داشته باشند تا به هم نچسبند زیرا اگر هنگام پختن به هم بچسبند پس از آن از هم جدا نمی‌شوند. برای این که ظرف‌های بر هم چیده به هم نچسبد، سه شاخه‌ای سفالین به نام « سه پایه»( نگاه کنید به شکل) به کار می‌برند. شکل سه پایه‌ها گاهی کمی با هم فرق و بستگی به نوع سفالینه‌ها دارد. چون جای سه پایه پس از پختن در ظرفها باقی می‌ماند، برای پختن سینی وظرف سفالینی به نام « قابلمه» می‌گذارند. این کار دشوار است و جا و گرمای بیشتری می‌خواهد ورنگ ظرفها را گران تر می‌فروشند. کَعْبْ این گونه ظرفها لعاب ندارد زیرا اگر لعاب داشته باشد به قابلمه می‌چسبد و از آن جدا نمی‌شود. پس از چیدن همه ظرفها، کوره را روشن می‌کنند و گرمای آن را کم کم بالا می‌برند. پس از آن که ۱۰ ساعت از روشن کردن کوره گذشت، استاد چوبی را سوراخ در کوره به درون آن فرو می‌برند، گرمای کوره این چوب را شعله ور می‌کند و او در روشنائی آن چوب، ظرفها را می‌بیند. اگر لعاب آنها هموارو یکسان و درخشان باشد، رنگ را خوب و رسیده می‌داند و اگر تار باشد گرمای کوره را بیشتر می‌کند تا رنگ برسد. اگر در دادن گرما دقت نشود رنگ خراب می‌شود و سفالینه بی ارزش خواهد شد. پس این بخش از کوزه گری بسیار مهم است و به گفته استا د صادق، تمام هنر کوزه گری در همین جاست. پختن ظرفها دوازده تا چهارده ساعت به درازا می‌کشد، پس از آن کوره را خاموش می‌کنند و برای سردشدنش سوراخ بالای آن را یک شبانه روز باز می‌گذارند. سفالگران لالجین بشقاب، سینی، نمکدان، زیر سیگاری، استکان، فنجان، کوزه آب، خمره‌های کوناگون و دیزی و …… می‌سازند. برای این که لانجین که ظرف بزرگ است سبک تر در آید و زودتر بپزد به گل آن کاه الک کرده می‌افزایند. لانجین را خام لعاب می‌دهند وپس از لعاب دادن در کوره می‌پزند. دیزی را از خاک سرخ می‌سازند ولعاب به آن نمی‌زنند. کوزه‌های آب همیشه بی لعاب ساخته می‌شود. درون خمره‌های سرکه و ترشی و مربا را لعاب می‌زنند.

نحوهٔ ساخت لعاب در لالجین

سالها پیش سفالگران لالجین سه من قلیا را (که از سوزاندن گیاه اشنون به دست می‌آوردند) با دو من سنگ چخماق مخلوط کرده، تا حدود هزار درجه حرارت می‌دادند تا نوعی شیشه (سیلیکات) به وجود آید. سپس این ماده را خرد و آسیاب می‌کردند و یک من و نیم از آن را با یک من سنگ چخماق و نیم من بلور مخلوط کرده، آسیاب می‌کردند. به این مخلوط اصطلاحاً یک پسسا (پستاهی سه منی) می‌گفتند که برای تهیهٔ انواع لعابها به کار می‌رفت؛ به عنوان مثال برای ساخت لعاب فیروزه‌ای سه من از این مخلوط را با دو من اکسید قلع و نیم کیلو توفال (اکسید) مس و پنج مثقال کبالت مخلوط کرده، آسیاب می‌کردند.[۲]

 

رنگهای سفالگری

سفالگران لالجین رنگهای زیر را می‌شناسند و برای لعاب دادن سفالهای خود به کار می‌برند:

رنگ سبز - برای درست کردن رنگ سبز ماده‌های زیر را به کار می‌برند:

۱- قلیا - و آن گیاهی است که در شوره زار می‌روید. قلیای سفالگران باید شیرین باشد. قلیای شور را در ساختن صابون به کار می‌برند. قلیا رادر کوره‌ای چنان می‌سوزانند که شعله ور نشود و به هم بچسبد و به رنگ سیاه در آید. هر بار قلیای سوخته را سفالگران شش تا هفت ریال می‌خرند و آن را می‌کوبند و نرم می‌کنند.

۲-سنگ سفید – سنگهای سفید را از بستر رودخانه‌های اطراف لالجین فراهم می‌کنند و سفالگران آن را می‌کوبند و خرد می‌کنند.

۳- شیشه - ده من قلیا و ده من سنگ سفید را کوبیده را درهم می‌کند و برخاکستر نرمی که در پیرامون آتش کوره‌است می‌ریزند تا آب شود. ماده‌ای که از گداخته و در هم شدن قلیا و سنگ به دست می‌آید « شیشه » می‌نامند.

۴- سرب پخته - سه من را در تابه‌ای (توا)[۳] می‌ریزند و آن تابه را در کوره می‌گذارند. سرب کم کم آب می‌شود و پس از آن که تمام آن گداخته شد کمی کمتراز یک من قلع در آن می‌اندارند تا پس از آب شدن با سرب آمیخته گردد. بر روی این همبسته گدازان چیزی مانند خاکستر پدیدار می‌شود که آن را با سیخی به کنار تابه می‌کشند و آن رفته رفته خود را می‌گیرد و به رنگ زرد زرنیخی در می‌آید و این کار چندان ادامه می‌یابد که تمام همبسته به همان صورت در آید. ماده‌ای که به این روش در کنار تابه فراهم آمده بسیار داغ است و کمی قلع در آن می‌اندازند تا به بینند جرقه‌ای از آن می‌جهد یا نه. اگر جست می‌گویند سرب پخته‌است و آن را آهسته آهسته در ظرفی به نام « چیقاوان» که دو دسته چوبی می‌گذارند تا خنک شود.

۵- مس سوخته - مقداری مس ( دَم قیچی) را بر خاکستر پیرامون آتش کوره می‌ریزند تا بسوزد. از سوختن آن، ماده‌ای مانند خاکستر به دست می‌آید که « مس سوخته» نامیده می‌شود.

۶- لاجورد- مقداری لاجورد طبیعی را ( که آن را لاجورد خارجی می‌نامند) بر سنگی می‌ریزند و سپس سنگ دیگری می‌سایند و کم کم آب به آن می‌افزایند تا به صورت آبگون در آید.

۷- پستاهی - دو من شیشه ( نگاه کنید به بالا)، دو من سرب پخته و یک من سنگ سفید را درهم می‌کنند و آن را در دستگاهی به نام اسیاب بیرون می‌آید سفید چرکین است و آن را یک « معیار» یا یک « پستاهی» می‌نامند.

ساختن رنگ سبز ۱۸۰ مثقال لاجورد در هم و در آسیاب آمیخته و نرم می‌کنند. ماده آبگونی که به دست می‌آید رنگ سبزی است که می‌خواهند ولی در این هنگام سفید و چرکین است و سبزی ان پس از پخته شدن سفال در کوره پدیدار می‌شود. این آبگون را از کنان می‌گذارنند تا برای رنگ‌آمیزی آماده شود.

رنگ زرد - دومن سنگ سفید و دو من سرب پخته را باهم می‌آمی‌زند و در « توا» می‌ریزند وآن را در کوره می‌گذارند تا به صورت خمیر در آید. سپس آن را با سیخی از « توا» بیرون می‌آورند و در ظرف پر از آبی می‌ریزند. چون این آب سرد وآن خمیر داغ است به زودی خمیر در آب به صورت ماده‌ای خشک و پوک در می‌آید که آن را می‌کوبند در آسیاب با آب نرم و آبگون می‌کنند و از کتان می‌گذارنند.

رنگ قهوه‌ای - یک پستاهی و نیم من ملغ[۴] کویبده در آسیاب می‌ریزند و با افزودن آب، آبگونی درست می‌کنند و سپس آن را از کتان می‌گذرانند. اگر « ملغ» بیش از نیم من باشد رنگ سیاه و اگر کمتر باشد رنگ سرکه‌ای از آن به دست می‌آید.

رنگ لاجوردی - هشت من سرب پخته و یک من قلع را در کوره آب می‌کنند و می‌گذارند سرد شود و سپس آن را می‌کوبند و دو من از این کوبیده را با یک من سنگ سفید و دومن شیشه و ۳۶ مثقال لاجورد می‌آمی‌زند و با آب در آسیاب نرم می‌کنند و آن را از کتان می‌گذرانند. کوزه‌های ترشی و مربا با رنگهای گوناگون.

لعاب‌کاری برای لعاب کاری ( رنگ لعابی دادن به سفالینه‌های کوچک، انها را در رنگی که می‌خواهند فرو می‌برند تا همه جای آنها از لعاب پوشیده شود و سپس رنگ کَعْبْ آنها را پاک می‌کنند تا هنگام پختن که سفالینه‌ها را روی هم می‌چینند، به یکدیگر نچسبند. برای لعاب کاری ظرفهای بزرگ، رنگ را با کاسه کوچکی روی می‌ریزند.

برای این که بدانند غلظت رنگ به اندازه‌است یا نه نخست یک سفالینه را در آن فرو می‌برند و بیرون می‌آورند و سپس با خراشیدن رنگی که بر روی آن نشسته و دیدن قطر آن رنگ میزان غلظت را در می‌یابند. اگر غلظت زیاد بود به اندازه لازم آب می‌افزایند و اگر کم بود رنگ را در آفتاب یا نزدیکی کوره می‌گذارند تا اندکی از آن آب بخار شود. البته این روش لعابکاری در ظرفهائی به کار می‌رود که سراسر آنها باید یک رنگ باشد و نقش و نگار نداشته باشد. در لعاب کاری لانجین و کوزه که هم بزرگ و هم کلفت هستند، لعابی از پستاهی و ۱۸۰ مثقال سرب پخته به کار می‌برند و ماده دیگری به آن نمی‌افزایند.

مدت کار استادکار و کارگران

سفالگران لالجین معمولاً روزی ده الی دوازده ساعت کار می‌کنند.

کارگران سفالگری به دسته زیر بخش می‌شوند: ۱- چرخکار- چرخکار پشت چرخ سفالگری می‌نشیند و چنانکه در بالا شرح داده شد از گل خام، سفالینه می‌سازد.

۲- گل‌مال - گل‌مال در « ترپاق دادن» کار می‌کنند و کار او ورز دادن گل خام است.

۳- پادو- پادو کارگر خردسالی است که کارهای کوچک گوناگون را در کارگاه انجام می‌دهد. و در هر کارگاه معمولاً دو چرخکار، دو یا سه گل‌مال و یک یا دو پادو کار می‌کنند.

 

اساتید برجستهٔ سفال و سرامیک لالجین

  • مرحوم حاج‌محسن خشوعی فرزند محمدعلی
  • مرحوم نصرالله خشوعی فرزند محمدعلی
  • مرحوم نصرت خشوعی فرزند محمدعلی
  • ابراهیم گرشاسبی فرزند حسین
  • بیت‌الله طالبی فرزند یحیی
  • فرج طالبی فرزند یحیی
  • نبی پورکریم فرزند علی‌الله
  • محمد ابراهیمی فرزند نصرت
  • اسماعیل نادری فرزند غلام
  • حاج‌عسگر عسگری فرزند عربعلی(مسن‌ترین سفالگر لالجین که در ساخت خمره‌های بزرگ سفالی مهارت دارد.)[۱]
  • حاج‌نبی بهمنی فرزند بهمن
  • محمود صفری‌روشن فرزند ابراهیم (در زمینه کتیبه سفالی و مجسمه‌)
  • ناصر خلیلی‌فرد فرزند محمدآقا (در زمینه سفال و لعاب)
  • مرحوم حاج‌غلام راهپی
  • موسی راهپی فرزند حاج‌غلام
  • اصغر به‌نصر فرزند اکبر (در زمینه ساخت انواع لعاب)
  • جهانگیر لطیفی‌پاک فرزند حاجعلی
  • نباتعلی نباتی‌مصلح
  • یعقوبعلی فرزام
  • سجاد نعمتی‌جلال فرزند زیاد

سیدمحسن حسینی فرزند سیدجلال

جلوه‌های سفال در فرهنگ عامه

یکی از مسائل عجیب در مورد سفال لالجین آن است که با وجود سابقه چند صد ساله سفالگری در این شهر، بومیان این ناحیه در گذشته هیچ شعری در زمینه سفالگری یا در ارتباط با آن نسروده‌اند یا حداقل نویسنده این مطالب (علی رغم پرس و جو و تحقیق) چنین اشعاری را ندیده‌است و به‌ندرت می‌توان چند ضرب المثل مربوط به سفالگری و ظروف سفالین یافت؛ مثلاً: «کؤزه‌چی سینیق کؤزه‌دن سو ایچَر». کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد.

«کؤزه سو یولونده سینَر». کوزه سرانجام در راه (آوردن) آب خواهد شکست (بعضی جانشان را بر سر کارشان می‌گذارند).

«چؤلمک گزر، قاپاقونی تاپر». دیزی می‌گردد و درِ مناسب خودش را پیدا می‌کند (کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز).

«چؤرگی سؤرفه‌ده گؤرؤب، سووی کؤزه ده». نان را در سفره دیده و آب را در کوزه. -یا «گؤنی باجه ده گؤرؤب‌دی سووی کؤزه ده». آفتاب را از روزن بام دیده‌است و آب را در کوزه (در مورد کسی گفته می‌شود که نازپرورده‌است).

کؤزه تازه‌لیقده سووی سووق ساخلر. کوزه فقط وقتی نو است، آب را خنک نگه می‌دارد (هر چیز تازه‌اش خوب است).

-در زمینه قصه‌های قدیمی مربوط به این دیار، می‌توان به حکایت فوت کوزه‌گری اشاره کرد که مشهور است و دیگری حکایت ذیل:

پیرمردی دو داماد داشت که یکی از آنها برزگر بود و دیگری با سفالگری، چرخ زندگی را می‌گرداند. روزی تصمیم گرفت به آنان سری بزند. پس به خانه برزگر رفت و بعد از سلام و احوالپرسی از اوضاع کار و بار او جویا شد. دامادش گفت: الحمدلله؛ اما خدا کند باران ببارد؛ و گرنه زراعت امسال تعریفی نخواهد داشت. پیرمرد بعد از مدتی استراحت برخاست و علی‌رغم اصرار داماد و دخترش از آنها خداحافظی کرد و به خانه داماد دیگرش رفت. آنجا نیز بعد از خوش و بش کردن و پذیرایی دخترش، صحبت به وضعیت کار سفالگر کشید. او گفت: شکر؛ اما خدا کند باران نبارد؛ و گر نه این روزها که فرصت مناسب کسب و کار است، از دست خواهد رفت. پیرمرد با شنیدن این حرف، متحیر ماند که از خدا چه بخواهد؛ باران ببارد یا نه؟ وقتی به خانه‌اش برگشت، همسرش با دیدن قیافه پیرمرد، نگران شد و پرسید: چه شده؟ حال فرزندانمان خوب بود؟ پیرمرد سرش را بلند کرد و جواب داد: چه بگویم زن! چه باران ببارد و چه نبارد، کارمان زار است.


6.1.7.0
گروه دورانV6.1.7.0